فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Keep Track

kip træk kiːp træk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom C1

چیزی را پیگیری کردن، تعداد یا مقدار چیزی را دانستن، حساب چیزی را داشتن، آگاه بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I find it hard to keep track of all the books I want to read.

دانستن تعداد تمام کتاب‌هایی که می‌خواهم بخوانم برایم سخت است.

He always struggles to keep track of time during his meetings.

او همیشه درطول جلسات خود، حساب زمان را دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He relies on his phone to keep track of his daily tasks and reminders.

او برای پیگیری وظایف و یادآوری‌های روزانه‌اش به تلفن خود وابسته است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت keep track

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «keep track» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keep-track-of-something

لغات نزدیک keep track

پیشنهاد بهبود معانی